جزیره ای در خشکی

تراوشات خاکستری

جزیره ای در خشکی

تراوشات خاکستری

اعتقاد

تا حالا فکر کردین که بعضی وقتا توقعاتی از بقیه دارین که خودتون بی خیالش هستین. ببخشید از اینکه این جمله شبیه وبلاگ های عاشقانه شد. ولی کلاهتون رو قاضی کنین، البته نه قاضی شارح! مثلاً شما انتقاد می کنی که چرا از فلان موضوع مدیرتون برای کاراش استفاده نمی کنه، در حالی که خودتون هم هیچ اعتقادی به اون ندارید. اعتقاد داشتن، فکر کردن به موضوع نیست، محقق کردن اونه! 

اما من توی این چند سال به این نتیجه رسیدم که نباید همه بشینن و به همدیگه نگاه کنن و منتظر باشن که یه اتفاقی بیفته و یا اون بالاییه یه کاری بکنه. 

خودم هم شروع کردم از برنامه هایی که نوشتم استفاده کنم، چون تا خودم استفاده نکنم نباید توقعش رو از بقیه داشته باشم. 

یه شعری هم از فروغی بسطامی براتون می نویسم که زیاد به این موضوع ربطی نداره ولی اگه خواستین حرکت مهمی رو توی زندگی شروع کنین پیشنهاد می کنم با صدای استاد شجریان از آلبوم دلشدگان گوش کنین:   

 

گر عارف حق بینی چشم از همه بر هم زن   

چون دل به یکی دادی، آتش به دو عالم زن 

  

هم نکته وحدت را با شاهد یکتا گو 

هم بانگ اناالحق را بر دار معظم زن 

 

هم چشم تماشا را بر روی نکو بگشا 

هم دست تمنا را بر گیسوی پرخم زن 

 

هم جلوه ساقی را در جام بلورین بین 

هم باده بی‌غش را با ساده بی غم زن 

ذکر از رخ رخشانش با موسی عمران گو 

حرف از لب جان بخشش با عیسی مریم زن 

 

حال دل خونین را با عاشق صادق گو 

رطل می صافی را با صوفی محرم زن 

 

چون ساقی رندانی، می با لب خندان خور 

چون مطرب مستانی نی با دل خرم زن 

 

 

چون آب بقا داری بر خاک سکندر ریز 

چون جام به چنگ آری با یاد لب جم زن 

 

چون گرد حرم گشتی با خانه خدا بنشین 

چون می به قدح کردی بر چشمه زمزم زن 

  

گر تکیه دهی وقتی، بر تخت سلیمان ده 

ور پنجه زنی روزی، در پنجه رستم زن 

 

گر دردی از او بردی صد خنده به درمان کن 

ور زخمی از او خوردی صد طعنه به مرهم زن 

نظرات 1 + ارسال نظر
تر زدی شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:03 ب.ظ

مسعود تیر زدی پاشو جمع کن راستی دختر گلت بزرگ شده یا نه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد