جزیره ای در خشکی

تراوشات خاکستری

جزیره ای در خشکی

تراوشات خاکستری

حاشیه

در این چند هفته که ما نبودیم چند تا اتفاق مهم افتاد که زیاد مهم نیست، چون تا آخر دنیا از این اتفاقات مهم خواهد افتاد که زیاد مهم نخواهد بود.

وقتی یه اتفاقی خیلی زیاد میفته دیگه اهمیتش رو از دست میده، مثلا شما دیگه تعجب نمی کنی اگه یه بمب خفن توی بغداد بترکه و 500 نفر بمیرن، اصلا بگو 5000 نفر! مثال تلخی بود، ولی این قضیه در مورد فوتبال و جام جهانی صادقه، دیگه وقتی سالی حدود 200، 300 تا مسابقه فوتبال داخلی و خارجی از تلویزیون پخش میشه و این دور باطل ادامه پیدا می کنه، جذابیتی دیگه وجود نداره، مخصوصا اینکه در این جام جهانی تیم ایرانی هم وجود نداره که اگه هم بود فقط دور مقدماتی شاید یکمی مردم و جذب می کرد، تنها چیزی که میتونه جذاب باشه حواشیه که خلق الله هم خوراکشون حاشیه است. یه ماشین اگه گوشه خیابون خط روش بیفته یه ترافیک دو کیلومتری جهت مشاهده و اظهار نظر رانندگان سایر ماشین ها ایجاد میشه و این یعنی توجه یه حاشیه ها.

یه مشت روزنامه فخیمه و وزین ورزشی، یه خروار حرف مفت فوتبالیست های خرپول وطنی رو تیتر می کنن و به خورد مردم حاشیه نشین (ببخشین حاشیه طلب) این دیار میدن! البته توی تمام دنیا از این داستان ها هست اما به طور یه خورده سیستماتیک تر!!

میگیم گور بابای فوتبال، اما امان از این حاشیه های جذاب!

یه چیز دیگه ای که دیگه برای من جذابیت نداره سورپرایز شدن در دوره مدیریت پروژه است، امتحان روز پنج شنبه عصر در روز دوشنبه به دلایلی به روز چهارشنبه صبح موکول(!) میشه و تمام برنامه ریزی اینجانب در خصوص شب امتحان رو به هم میزنه که البته باز هم مهم نیست. چرا که ما با احتساب امسال این هیجدهمین سالیه که امتحان میدیم و ...